از یه دیوونه
میپرسن چرا دیوونه شدی؟ میگه: من یه زن گرفتم که یه دختر 18 ساله داشت. دختر زنم
با بابام ازدواج کرد. در نتیجه زن من، مادرزن پدرشوهرش شد، از طرفی دختر زن من که
زن بابام بود، پسری زایید که میشد برادر من و نوهی زنم، پس نوهی منم میشد. در
نتیجه من پدربزرگ برادر تنی خودم بودم. چند روز بعد زن من پسری زایید که زن پدرم
خواهر ناتنی پسرم و مادربزرگ او شد، در نتیجه پسرم برادر مادربزرگ خودش شد. از
طرفی چون مادر فعلی من یعنی دختر زنم، خواهر پسرم بود، در نتیجه من خواهرزادهی
پسرم شدم!!
اگه هنگ کردی= Ctrl+Alt+Delete رو بزن !!
سلام اگر از کمبود امارتان ناراحتید به سایت مابیایید.
http://bia2ir.parsiblog.com/-1674414.htm ادرس:
منم دفعه اول هنگ کردم