ثبت جدید

بعد از 4سال به وبلاگ سرزدم ....

چقد حس خوبی بود یادداشت هام رو میدیدم

یکی ازخاطرات خوب زندگیم شده

girl...

هـــِــی پـــــســـــر ؛


مــن یـکــ دخـــتـــرم . . . یـکــ انـســانـــم ... هـمـانــنــد ِ تــو ...
امــــــــــا . . .

عـقـایـد ِ پـدربـزرگـانـمـان ، نـگـاه ِ هــیـزِ مـردُمـانـمـان ، مــرا مـتـفـاوت از تـــو مـیـخـوانـد !

تـفـاوتـی کـه هـیـچـوقـت لـمـسـشـان نـــکـردم ... اصـلاً کــدام تــفـاوت ؟!!؟

مـن ابـرو بـرمـیـدارم ... تــو هـم بـرمـیـداری ! آرایـش مـیـکـنـم ... تــو هـم مـیـکـنـی !

گـوشـواره مـیـنـدازم ... تــو هـم مـیـنـدازی ! لــوس حـرف مـیـزنـم ... تــو هـم مـیـزنـی !

مـــــــن و تــــــو تـنـــها یـــکـــ تـفـاوت داریـم ...

دوسـتـی ِ مـن بـا جـنـس ِ مـخـالـف ، دوسـت داشـتـنـش ، هـم آغـوشـیـش ، بـوسـیـدنـش ...

یـعـنـی فــاحــشــگـی !!

امــا بـرای تـو ... یـعـنـی آزادی ، جـوونـی کـردن !!!!

مــن یـکــ دخـــتـــرم . . . حـتـی اگـر فـاحـشـه بـاشـم ،

کـارهـایـم زنـانـه اسـت ... افـکـارم زنـانـه اسـت ... دوسـت داشـتـنـم زنـانـه اسـت ...

تـکـیـه کـردنـم بـه یـکــ مـــَــرد ، زنـانـه اسـت ...

مـن بـا تـمـامِ تـفـاوت هـا پـای ِ جـنـسـیـتـم ، زنـانـگـی ام ایـسـتـاده ام ...

امــا تــــــــو چـی ؟؟ مــ ـردانــ ـگــی ات را بـه چـه مـیـفـروشـی ؟؟؟؟


مــن یـکــ دخـــتـــرم . . . فـاحـشـه یـا بـاکـره فـرقـی نـدارد !

مـــــن بــــه جـــنــســیــتــم افــــــــتــــــخــــــا ر مـــیـــکــنــم . . .


زن....


زن ...دلش میخواهد لباس بدون آستین بپوشد


دلش میخواهد موهایش را باز بگذارد


دلش میخواهد پاشنه بلند به پا کند


ذات زن این است که به خود برسد


و مانند طاووس که تا متوجه نگاه دیگران میشود ... پرهایش را باز میکند خودنمایی کند


معنی کارش این نیست که فکرش یا خودش منحرف است



تو ...


تو ...تویی که باید با دید دیگری به زن نگاه کنی


ای لعنت به کسانی که زیبایی زن را انحراف میدانند...

love me...


همین که تو میدانی
"دوســــتت دارم"
کافیستـــــ
بگذار خفه کند خودش را دنیــــــــــــا . . .

من...


  هـمه در دنیـا کـسی را دارنــد،بــرای خودشــان..!

"خــُسـرو" و "شیـــرین" ..."لیـلی" و "مـَجنــون" ..


"رامیـن" و "ویـس" .... "پیــرمــَرد" و "پیرزَن" ..


"تــــــو" و "اون" ...


"مــَــن" و "تــَنهـآیی" !!

دلم تنگ است...

دلم تنـــگ است از دنیـا چرایش را نمـی دانـم


من این شعـر غـم افـزا را شبی صد بار می خوانم


چه می خواهم از این دنیا، از این دنیای افسونکار


قســــم بر پاکـی اشکـــــم جوابم را نمی دانم


شروع کودکی هایـم سرآغـاز غمــی جانکــاه


از آن غـم تا به فرداهـا پر از تشـویش، گریانـم


بهــار زندگی را مـن هــــزاران بار بوییــدم


کنـون با غصـــه می گویـم خداونـدا پشیمانم


به سـوی درگـه هستــی هزاران بار رو کردم


الهی تا به کی غمگین در این غم خانه می مانم


خدایــا با تو می گویم حدیث کهنـه ی غم را


بگو با من که سالی چند در این غم خانه مهمانم


دلم تنـــگ است از دنیا چرایش را نمی دانم


ولی یک روز این غم را ز خود آهسته می رانم

عاشقم باش...


♥کَــسـﮯ کــہ واقــعا تــو رآ בوســت בآرב

بـــہ ســآز آرام بـــوבنـــت ڪفآیـــت مـــــﮯ ڪـنـב

و هــرگـز از تــــو نمـــــﮯ خـــوآهــבـ

رقــآصـــہ سآزهآیـــش بآشـــﮯ...!



تقدير....

نــرسيدن تـقـديـر مــن دردنــياست...بـه تــــو هـم نـمـيرسم !!!


تنهايي...


عادتــــــ ــــ ـ نَکرده ام هَنــــوز...

خیال می کنَــــم

روزی باز می گردی

آرام از پشتــــــ سر می آیی،

مَـــرا کــه به انتهای خیابان خیره شُــده ام

دوباره به نامِ کوچکـــــ ـــ ـ صِــدا می زنی

و عُمـــر تنهــــــایی ام به پایان می رســـ ـــ ـد .


من....


خـودم چیزی نـــمی کشم ... !!!

امـــــــــــــــــــــــ ــــا ...

قلبم تیر می کشد... !!!




برگرد...


مـــــــــــــیدانی ؟

همه را امــــــــــتحان کرده ام !

قرص خــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ واب

خـــــــــــــــــنده های زورکـــــــــــــــــــــ ـــــی . . .

هنــــــــــــــدزفری توی گـــــــــــوش و گـــــــــــــــریه کردن

دل من این حــــــــــــــــــــرفها حــــــــــــــــــــــال یش نــــــــــــــمیشود !

آغوشــــــــــت را مــــــــــیخواهم !!!

بــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــرگــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ رد
... !!!



خنجر....

ديگر بازي بس است !!!

بيا شمشيرها را كنار بگذاريم ...

دستهايمان را بشوريم و چيزي بخوريم ...

اما

چرا دستهاي تو خونيست و پشت من مي سوزد ؟؟؟


عاشقانه ها


این ها چه می گویند ؟
روزِ عشق ؟

خودمانیم !
چه صبری دارند بعضی ها
یک سالِ تمام
برایِ یک روز
عاشقانه کنار می گذارند تنها !
این لوس بازی ها به من نیامده
من توقع دارم !
هرروز صبح به صبح
گل هایِ رُز بچینم رویِ میزِ صبحانه
ظهر به ظهر تلفن را بردارم
یک پیامِ کوتاه
مثلا
- خسته نباشی بهترینم -
عصر به عصر
یک تماسِ کوتاه
در حدِ
- مواظب خودت باش.. شب می بینمت-
و شب به شب
تمامِ روز را با تو مرور کردن
من توقع دارم
یکهو میانِ تمامِ روزمرگی هایمان
چشمانت چهرتا شود
از دیدنِ عکسی که هیچ حواست نبوده کِی
ثبت شده
و من چاپش کرده ام
یا مثلا وقتی
دارم بی دلیل اشک می ریزم
بازوانت آنقدر محکم در آغوشم بگیرد
که از فشارِ دستانت
جایِ گریه .. خنده ام بگیرد
.
باید یادت باشد
گاهی
آنقدر همه ی دوست داشتنت را تلنبار می کنی
که یک روز که هیچ
یک ثانیه هم زمان نداری
برایِ نشان دادنش
یادت باشد
حتی یک

-سلام عزیزترینم-
یک روز را
عاشقانه می کند...

عشق

دانستم عـــشق مقدس تر از آن است

ک صرفــــ


زميني هـا


شود


!


دلتنگی

اه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم