نابودی جهان/خاموشی 3 روزه

سلام دوستان حتما اگر باورش هم نداشته باشید براتون که مهمه که مثلا نظر کارشناسان ناسا رو راجعبش بخونید این متن ترجمه ی شده‌ی پرسش و پاسخ‌هایی در سایت ناساست منبعش سایت عصر ایران هست سایت ناسا رو هم شخصا دیدم و تایید میکنم این ترجمه و درسته!

 هفته‌هاست که شایعات مربوط به پایان جهان در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲، دهان به دهان می‌چرخد و اسباب نگرانی باورمندان به عقاید خرافی را فراهم کرده است. در این میان، هرچند مروجان این افکار در پی آنند تا بر ادعاهای خود رنگی از دانش بزنند، ناسا در یک رشته پرسش‌‌ها و پاسخ‌هایی، این افکار را رد کرده است.

به گزارش «تابناک»، با افزایش حجم شایعات مربوط به پایان جهان در سال ۲۰۱۲، مروجان این شایعات، تنها به این که چنین چیزی در پیشگویی‌های «نوستر آداموس» و قوم «مایا» آمده، بسنده نکرده و در پی منتسب کردن آن به منابع علمی، به ویژه ناسا برآمدند. همین امر، این سازمان را بر آن داشته تا در پایگاه اینترنتی خود، مهم‌ترین پرسش‌ها و ابهام‌ها درباره ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ و نیز پاسخ به آن‌ها را منتشر نمایند.

متن این پرسش‌‌ و پاسخ‌ها به شرح زیر است:

پرسش:منشأ این پیش‌بینی که جهان در سال ۲۰۱۲ به پایان می‌رسد، چیست؟

پاسخ: این داستان با این ادعا آغاز شد که «نیبیرو» (سیاره‌ای که گفته می‌شود به وسیله سومری‌ها کشف شده) در حال حرکت به سوی زمین است. این واقعه در آغاز برای ماه می ۲۰۰۳ پیش بینی شده بود؛ اما هنگامی که هیچ اتفاقی رخ نداد، تاریخ آن به دسامبر ۲۰۱۲ منتقل و به پایان یکی از سه چرخه تقویم باستانی مایا‌ها در انقلاب زمستانی ۲۰۱۲ ارتباط داده شد. به این ترتیب، ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ تاریخ «آخرالزمان» معرفی شد.

پرسش: آیا تقویم مایا‌ها در دسامبر ۲۰۱۲ به پایان می‌رسد؟

پاسخ: همان گونه که تقویم روی دیوار آشپزخانه شما، پس از ۳۱ دسامبر (پایان سال میلادی) پایان نمی‌یابد، تقویم مایا‌ها نیز در ۲۱ دسامبر ۲۰۱۲ به پایان نمی‌رسد. این تاریخ، مربوط به پایان دوره تاریخی طولانی مایاهاست و سپس همان گونه که تقویم شما از یکم ژانویه بار دیگر آغاز می‌شود، دوره تاریخی طولانی دیگری در تقویم مایا‌ها آغاز خواهد شد.

پرسش: آیا ناسا در فاصله ۲۳ تا ۲۵ دسامبر برای زمین «تاریکی مطلق» پیش‌بینی می‌کند؟

پاسخ: قطعاً خیر. نه ناسا و نه هیچ سازمان علمی دیگری چنین خاموشی را پیش‌بینی نمی‌کند. گزارش‌های نادرست از این موضوع، ادعا می‌کنند که گونه‌ای «هم ترازی کیهانی» موجب چنین خاموشی می‌شود؛ اما چنین هم‌ترازی وجود ندارد. برخی نسخه‌های این شایعه، به یک پیام آماده‌سازی شرایط اضطراری از سوی «چارلز بولدن»، مدیر ناسا اشاره می‌کنند. این صرفاً پیامی برای تشویق مردم جهت آماده‌سازی در شرایط اضطراری است که به عنوان بخشی از کمپین آماده‌سازی گسترده از سوی حکومت، فرستاده شده است. این پیام هرگز به یک خاموشی اشاره ندارد.

پرسش: آیا سیارات می‌توانند به گونه‌ای هم تراز شوند که بر زمین اثر بگذارد؟

پاسخ: هیچ هم‌ترازی سیاره‌ای در چند دهه آتی رخ نخواهد داد و حتی اگر چنین هم شود، تأثیر آن‌ها بر کره زمین قابل چشم‌پوشی است؛ برای نمونه، یک هم‌ترازی بزرگ در سال ۱۹۶۲ و دو هم‌ترازی دیگر نیز در ۱۹۸۲ و ۲۰۰۰ اتفاق افتادند. هر دسامبر، زمین و خورشید با مرکز تقریبی کهکشان راه شیری هم تراز می‌شوند؛ اما این واقعه‌ای سالیانه است که دارای هیچ گونه پیامدی نیست.

پرسش: آیا سیاره «کوته قهوه‌ای» به نام «نیبیرو» یا «سیاره ناشناخته» و یا «اریس» وجود دارد که با نزدیک شدن به زمین، در حال تهدید سیاره ما به نابودی گسترده باشد؟

پاسخ: نیبیرو و دیگر داستان‌ها درباره سیارات سرکش، یک نیرنگ اینترنتی هستند. هیچ پایه و اساس حقیقی برای این ادعا‌ها وجود ندارد. اگر نیبیرو یا یک سیاره ناشناخته واقعی در حال حرکت برای برخورد با زمین در سال ۲۰۱۲ بود، ستاره‌‌شناسان باید دست‌کم از ده سال پیش آن را ردگیری می‌کردند و چنین سیاره‌ای هم اکنون با چشم غیرمسلح تشخیص داده می‌شد. اریس واقعی است؛ اما این یک سیاره کوتوله شبیه پلوتون است که بیرون از منظومه شمسی باقی خواهد ماند. نزدیک‌ترین فاصله‌ای که این سیاره می‌تواند با زمین پیدا کند، نزدیک چهار میلیارد مایل است.

پرسش: نظریه تغییر جهت قطب‌های زمین چیست؟ آیا این درست است که پوسته زمین تا چند روز یا حتی چند ساعت، چرخشی به سمت هسته خواهد داشت؟

پاسخ: واژگونی یا چرخش مدار زمین ناممکن است. حرکت آرام قاره‌ها وجود دارد (مثلاً «آنتارکتیکا» چند صد میلیون سال پیش نزدیک خط استوا بود)، اما این ربطی به ادعا‌ها درباره واژگونی قطب‌های گردشی ندارد. با این حال، برخی وب‌سایت‌ها، افراد ساده‌دل را گمراه می‌کنند. آن‌ها مدعی وجود یک رابطه میان چرخش و قطبیت مغناطیسی زمین هستند که غیرمنظم تغییر می‌یابد و واژگونی مغناطیسی به طور متوسط هر چهارصد هزار سال یک بار رخ می‌دهد. تا آنجایی که ما می‌دانیم، این واژگونی مغناطیسی هیچ آسیبی به حیات در زمین وارد نمی‌کند. دانشمندان بر این باورند که وقوع یک واژگونی مغناطیسی تا چند هزار سال آینده غیرمحتمل است.

پرسش: آیا زمین در سال ۲۰۱۲ با خطر برخورد یک شهاب سنگ روبه‌روست؟

پاسخ: زمین همواره در معرض تأثیرات ستاره‌های دنباله‌دار و شهاب‌های آسمانی بوده، ولی یک اصابت بزرگ، واقعه‌ای بسیار نادر بوده است. آخرین مورد از این دست، ۶۵ میلیون سال پیش رخ داد که به نابودی دایناسور‌ها منجر شد. امروزه، ستاره‌‌شناسان ناسا در حال انجام پژوهشی با نام «پایش محافظت فضایی» هستند تا هر ستاره دنباله دار نزدیک زمین را، بسیار پیش از برخورد، شناسایی کند. همه این کار‌ها آشکار و در پرتو کشفیاتی انجام می‌گیرد که روزانه در وب‌سایت «دفتر برنامه اشیای نزدیک زمین ناسا» منتشر می‌شود. به این ترتیب، شما خود می‌توانید به روشنی ببینید که برخورد هیچ شیئی با زمین در سال ۲۰۱۲ پیش بینی نشده است.

پرسش: دانشمندان ناسا چه احساسی نسبت به ادعاهای پایان جهان در سال ۲۰۱۲ دارند؟

پاسخ: در همه ادعاهایی که درباره فاجعه و یا تغییر بزرگ در ۲۰۱۲ مطرح می‌شود، جایگاه علم کجاست؟ چه شواهدی وجود دارد؟ در حقیقت هیچ شواهدی در این زمینه نیست و درباره همه این اظهارات افسانه‌ای ـ خواه در کتاب‌ها آمده باشد یا فیلم‌ها، مستند‌ها و یا اینترنت ـ ما نمی‌توانیم این حقیقت ساده را تغییر دهیم. هیچ شواهد معتبری برای هیچ یک از اظهارات مطرح در حمایت از رخدادهای غیرمعمول در دسامبر ۲۰۱۲ وجود ندارد.

پرسش: آیا خطری از جانب یک توفان بزرگ خورشیدی در سال ۲۰۱۲ هست؟

پاسخ: فعالیت خورشیدی، یک چرخه معمول دارد که نقطه اوج آن، هر یازده سال یک بار است. در نزدیکی این نقاط اوج، اشعه‌های خورشیدی می‌توانند موجب برخی اختلالات در ارتباطات ماهواره‌ای شوند؛ هرچند مهندسان آموخته‌اند، چگونه دستگاه‌های الکترونیکی بسازند که در برابر اشعه‌های خورشیدی مقاوم باشد، ولی هیچ خطر خاصی در سال ۲۰۱۲ وجود ندارد. نقطه اوج بعدی خورشیدی در فاصله زمان ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۴ رخ خواهد داد که پیش‌بینی می‌شود، یک چرخه خورشیدی متداول باشد که هیچ فرقی با چرخه‌های پیشین در طول تاریخ ندارد.

امروز جمعه نيست هر روز جمعه است

اي مقصد شعرهاي ناتمامم اي مقصود نگاه چشم به راهم اي غايت تمام آرزوهايم اي خورشيد  گمشده ي ثانيه هاي خوبم كجايي پشت كدام هزاره

پس از چند قرن انتظار پس از چند اقيانوس اشك پس از چند آسمان دعا عمق انتظارم را باور ميكني؟ جمعه ها از ديرباز روز انتظار رسيدن عزيزان بوده

چرا جمعه؟نميدانم از نسلهاي گذشته بپرس،اما يك چيز را خوب ميدانم:تقويمهايي كه در اين 3 سال خريده ام هر روزشان جمعه بوده لا اقل 1095 جمعه

گذشته كاري با طول و عرض اين روزها ندارم اما عمقشان را با گرماي خونم حس كرده ام خوب ميبينمو خوب ميدانم از آن نوجواني كه وقت رفتنت

راه بزرگ شدن را برگزيده بود از آن تازه نوجوان ناپخته دور شده ام بزرگ نه عميق شده ام هاي و هوي جواني را پشت سر گذاشته ام نه براي عشق

تو نه براي عشقي ديگر براي انسان براي اين خاك رنج كشيده و شعله ور آري آماده ام كوله بارم بسته ام براي خوب بودن همان كه ميدانم تو

ميخواستي روح بزرگ تو عشق شخصي را بي ارزشتر از آن ميداند كه طلب كند اما تو ميدانيو من ميدانم:تنبلم كاهلم درست است بي انگيزه ام براي

حركت اين بسته كوله بار را كسي بايد از زير قرآن رد كند كسي بايد پشت سرش آب بريزد كسي بايد در چشمانش زل بزندو بگويد برخيز كه او را

عميق تر از هر احساسي باور داشته باشد تا به حرف او با تمام عشقش برخيزد ميدانم اگر اين غم عميق نبود افكار ناپخته ي من هرگز عميقو وارسته

نميشد به نام منبع اين وارستگي به نام هستيو و نورو عشق به نام علت العلل خوبي ها تو را ميخوانم كه اين خسته را فرمان برخاستن دهي و پشت

سرش آرام فرياد بزني الهي به اميد تو!

دانلود آهنگ فوق العاده زيبا و لطيف مازيار فلاحي:

لينك دانلود رو تو قسمت آدرس بار مرورگرتون كپي كنيد:

http://dnl.3eke.ir/dnl/music/maziar.falahi/Khodaya.zip

متن آهنگ:

نگاهم رو به سمت تو، شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم، یه کم تا آسمون راهه
به دستای نیاز من، نگاهی کن از اون بالا
من این آرامش محضو، به تو مدیونم این روزا
خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم
تو دیدی من خطا کردم، دلم گم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده، به آغوش تو برگردم
تو حتی از خودم بهتر، غریبی هامو می شناسی
نمی خوام چتر دنیا رو، که تو بارون احساسی
خدایا دوستت دارم، واسه هر چی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که، ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم، که خوبی هاتو بشمارم
نمی تونم فقط میگم، خدایا دوستت دارم

هنوز هستم اما..

راستش را بخواهی از موقعی که رفتی هیچ چیز تغییر نکرده است
من هنوز قهوه می خورم..
هنوز سیگار می کشم
پیاده روی می کنم..
در کل هستم!!اما ..
-تلخ تر
-بیشتر
-تنها تر ....

!!!

قرارمان فصل انگور...
شراب که شدم بیا..
تو جام بیار
من جان..
جانم را خالی از جان کن ... هراسی نیست
فقط تو خوش باش ...
همین مرا کافیست .....

کنکور

Picture Hosted by Free Photo Hosting at <A href=

وقتی اعتبار و آینده ات را میان 4 گزینه جستجو میکنی فراموش نکن"برای ماندن در قلب اطرافیاتت به درصد های بالا احتیاج نداری"

موج

تو در چشم من همچو موجی
خروشنده و سرکش و ناشکیبا

که هر لحظه ات می کشاند به سویی
نسیم هزار ارزوی فریبا

تو موجی
تو موجی و دریای حسرت مکانت
پریشان رنگین افق های فردا
نگاه مه الود دیدگانت
تو دائم به خود در ستیزی

تو هرگز نداری سکونی
تو دائم ز خود می گریزی
تو ان ابر اشفته ی نیلگونی
چه می شد خدایا..
چه می شد اگر ساحلی دور بودم؟؟
شبی با دو بازوی بگشوده ی خود
ترا می ربودم ... ترا می ربودم..

                                                        ((فروغ فرخزاد))

کنکور

دعای کنکوری ها ...

خدایا!!

به پدران و مادران ما کنکوری ها صبر عظیم عنایت بفرما
کیسه ی پول ما کنکوری ها را بزرگ تر و جیب دبیران کنکور را کوچک تر بفرما..
شر "کلاس های تا پای کنکور را" از سر ما دور بفرما
این وقت های طلایی را "نقره ای" بگردان
عقربه های ثانیه شمار را نابود بگردان
"خیالاتی ها" را بی خیال بگردان
کنکوری های نا امید را امید وار بگردان
هر چه زود تر رویاهایمان را زمینی بگردان
ما را در برابر بیماری الزایمر محافظت بفرما
متخلفان و سودا گران کنکور را علیل و ذلیل بگردان
کامپیوتر های سازمان سنجش را از هر نوع خطایی مبرا بگردان
سازمان سنجش را در تکذیب "شایعات" توانا تر بگردان
خدایا...
ما کنکوری ها را به زندگی واقعی و طبیعی باز گردان!!!

....

تو به من خندیدی 
و من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم ..
باغبان از پی من تند دوید !!
سیب را دست تو دید ...
غضب الود به من کرد نگاه !
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک ..
و تو رفتی و هنوز .... سالهاست که در گوش من ارام ارام .....
خش خش گام تو تکرار کنان ... می دهد ازارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم ....
             

                           که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت ؟؟؟

این جدید ترین نوشته ی خودمه با عنوان:لبخندت را از من نگیر

خورشید را از من بگیر چشمانت را نه،هستی را از من بگیر دستانت را نه،دنیا را از من بگیر لبخندت را نه،گرما را از من بگیر آغوشت را نه،مهتاب را از من بگیر برق نگاهت را نه،زمان را از من بگیر لحظه های با تو بودن را نه،خاطره ها را از من بگیر خاطرات با تو را نه،بهار را از من بگیر بهار پر از جوانه ی چشمانت را نه،نور را از چشمانم بگیر تصویر چشمانت را ولی نه،همه و همه را بگیر ولی خودت را نگیر از من ای تمام آرزوی من!

معناي واژه ي مقدس معلم

لطفاً نقدهاتون رو براي اين نوشته هم برام ارسال كنيد.

با تشكر

معنای معلم:

دو سال گذشت از آن روزی که قلب من از این حوالی میگذشت دستانم هنوز هم بوی مهر میدهد به یاد میآورم اولین روزی را که معلم تاریخ ما پا به کلاس گذاشت ثانیه های اول هوایم جای دیگری میچرخید و متوجه ورود ایشان به کلاس نشدم چشمم را که از زمین برداشتم در دل نجوا کردم: وای خدا به دادمون برسه به این هیکل و قیافه ی مقتدر میخوره که پادشاه یه امپراتوری باشه نه معلم کلاس کوچیک ما خداییش من که یه خورده جا خوردم هنوز از این افکار بیرون نیومده بودم که صداشون رو شنیدم میگفتن:آره من خیلی بد اخلاقم باید مواظب خودتون باشید!با خودم گفتم آی گفتی به این میگن صداقت.

چند روزی گذشتو من نه دادی از ایشون شنیدم نه حتی یک کلام نزدیک به خط قرمز ادب و نه تهدیدی اما با همه ی اینا کلاس تاریخ ما همیشه آرومترین و در عین حال فعالترین و پربارترین کلاسمون بود ما عادت کرده بودیم به دستای باغبونی که شاخه های اضافی رو هرس میکرد فقط به این خاطر که گلهای زیباتری داشته باشیم هر روز بیشتر از دیروز متوجه میشدیم اگه قیچی ظریف باغبون شاخه های هرز ما رو جدا میکنه  فقط به خاطر اینه که ما رو برای حاظر شدن تو فستیوال گلهای ایرانی آماده کنه!

و امروز چه حس خوبی دارم از این که دو سال بزرگتر شدم نه دو سال سن شناسنامه ای که تو این دو سال هم قلبم بزرگتر شده و هم فکرم کنار معلمی که قدرتش از قدرت زمان هم بیشتر بود چرا که اون به گذران ثانیه های عمر ما یه دلیل تازه داد کنار معلمی که یه دنیا به شاگردیش افتخار میکنم,برام فرقی نمیکنه پونزده سال دیگه به هدفم رسیده باشم و یه دیپلمات ارشد باشم یا تو لباس هر شغل دیگه ای تو هر شغلی که باشم یه چیز برام محرزه اونم اینه که آرزو دارم مثل ایشون برای اطرافیانم یه معلم الهام بخش باشم و این نهایت آرزوی منه که تو هر شعلی که هستم یه معلم باشم اما البته هرگز معلم نباشم چون صبر و طاقت و فداکاریی که یه معلم خوب داره رو تو خودم سراغ ندارم,دلم میخواد مثه ایشون همیشه سعی کنم درست ترین کارو انجام بدم حتی اگه طرف مقابلم ازم دلگیر بشه کاری رو انجام بدم که به نفعشه به خاطر عقیده و اخلاقم به خاطر خدایی که میشناسمش نه برای راضی کردن مردمی که خیلی وقتا صلاح خودشونو نمیدونن.

اینو میدونم که هر سال تو روز معلم هر جایی که باشم بر میگردم به همینجا به نقطه ی شروع پروازم برای دیدن اون کسی که بعد از یازده سال درس خوندن برای یه آدم ایده آلیست وسواسی اون ایده آلی رو که از معلم تو ذهنش داشت به تصویر کشید من دست اون معلمی رو میبوسم که به قول دکتر شریعتی اندیشیدن رو بهم یاد داد نه اندیشه ها رو به خاطر خودمه که این کارو میکنم به خاطر شادباش این قلب آرمانگرا و پر توقعی که آرمان معلمی رو اینجا پیدا کرد نه تو کتابا و داستانا که رو همین نیمکت های چوبی قابل لمس و واقعی دو ساله که معلم بیشتر از هر زمان دیگه ای برای من یه واژه ی مقدسه واژه ای که بین همین آدما لمسش کردم نه فقط تو فرهنگ لغت های قطور,این واژه حالا برای من مقدسه نه به خاطر آیت ا... مطهری که البته خدای واقعی و دور از خرافات و تحریف رو با کتابهای ایشون شناختم و داشتن یه خدای واقعی رو به ایشون مدیونم اما با بعضی از عقایدشون موافق نیستم,نه به خاطر دکتر شریعتی که با عقاید ایشون زندگی میکنم حرفشونو میفهمم و حس میکنم حرف دل منو زدن اما گاهی وقتا واقیتهای تلخ و تاریک رو انقدر ناامید بیان کردن که برای جوونی که میخواد از تلخی ها فرار کنه مجال خوندن مطالبشون رو نمیذاره و نمیدونم چرا سعی نکردن این افکار عمیق احساسات لطیف رو یه کم نه ساده بلکه راحت تر البته بگذریم از این که عاشق شعراشون هستم!

من تقدس واژه ی معلم رو تو قلب خودم مدیون دبیر تاریخمون هستم کسی که انگار معلم شده بود تا به من بگه معلم واقعی کیه و به من و امثال من یه گوشه ی مهم از خوب بودن رو یاد بده!

میخواستم بگم بابت زحمتاتون ممنونم ولی نمیدونم درسته که بگم زحمت یا نه؟

چون زحمت چیزیه که رنج همیشه همراهشه اما شما شبیه اون معلمایی که آدم حس میکنه شغلوشونو دوس ندارن و به نظر من لایق معلمی نبودن و به زور سر کلاس نشستن و از تدریس رنج میبرن نیستین اسمشو لطف هم نمیتونم بذارم چون هر لطفی منتی به همراه داره و انتظار پاسخی داره ولی شما یه معلمید و یه معلم چیزی از شاگردش نمیخواد جز اینکه برای سربلندی خودش تلاش کنه همینطور که شما بودید و هستید من برای توصیف این کار شما فقط یه واژه پیدا میکنم لطف خالصانه و بی منت چی میتونه باشه جز عشق؟ برای همینه که تو ذهن ما بر خلاف قوائد رایج زبان فارسی کلمه ی معلم هم خانواده ی کلمه ی عشقه!

من یکی که خودم میدونم جبران ای همه عشق ازم برنمیاد اما خدایی دارم که همیشه برای پرداخت بدهی های پاکبازانه ی من دست به جیبه و نمیذاره من شرمنده بشم منتظر هدیه های خدامون باشید من به اون رفیق خوبم اعتماد کامل دارم خوب میدونم تو لحظه لحظه ی زندگیتون حسش میکنید!

بی شک کلید روضه ی رضوان به دست اوست/آن باغبان که میوه چنین پرورانده است

                   1390/2/18                       زهرا برهان

 

سلامي به معلم

سلام من اين مطلب رو به صورت اختصاصي براي براي دبير خوب تاريخمون خانم اقتداري و دبير مهربون جغرافيامون خانم علوي و دبير ادبياتي كه معلم ما نبودن اما تعريفشون رو خيلي شنيدم و آشنايي مختصري باهاشون دارم نوشتم!

اميدوارم خوشتون بياد و نقدها و نظرات سازندتون رو برام بنويسيد مخصوصا اون دوست عزيزي كه خواسته بود نوشته هاي خودم رو بذارم.

سلام ای همیشه بیدار سلام ای همیشه هوشیار سلام ای معجزه ی بدون تکرار سلام ای زیباتین تفسیر درس عشق و ایثار سلام ای روح محمد تو را درود میگویم ای که استواریت استواری پدر است مهرت مهر مادر است و راهت راه احمد است تو را مسیح میخوانم تو را که به روحم معنای زنده بودن دادی و صلیب طلایی کلامت را به گردن روحم می آویزم که عشق تو به دور از تظاهری جسمانی است تواضع و شاگردی مرا با همان کرامت بی نهایت بپذیر ای که شیر خدا خود را تا ابد بنده ی تو نامید کدام گواهی برتر از پروردگار یکتا که تو را پیامبر خواند محمد که تو را بهترین دوستانش خواند و علی و علی که خود را تا ابد بنده ی یک کلام از علم تو میداند

 درودم را بپذیر و جوانیم و شیطنتهای گاه و بیگاهم را ببخش که در این دنیا هر کسی بر جایگاه خود تکیه میزند و همین تفاوت هاست که خاطرات جاودانه می آفریند!

به راستی که ردای نورانی آموزگاری برازنده ی قامت استوار توست درود یزدان پاک تو را شایسته است ای یگانه آذر اهورایی نهال وجودمان را نیک پرورده ای شهزادگان جوان ایران زمین را برای خلق افتخارات آینده ی این خاک پر افتخار به مسیر آسمان هدایت میکنی.

به راستی که همه ی معلمانم به من گهرهایی بس ناب و هر یک گهری جاودانه بخشیدند آموزگار تاریخ من از خرد کوروش میگوید و از دانش بزرگمهر و از شجاعت و اقتدار داریوش و از شکوه سرزمین سبزم و وقتی از آنان میگوید من حقیقت جاودانه ی این کلمات را در چشمان روشن ایرانیش میخوانم معلم ادبیات ما از عشق بلند حافظ میگوید از پارسایی آسمانی مولوی و عراقی میسراید و از کمان آرش و خون سیاوش و وطن پرستی رستم برایم میخواند و من کمان آرش را به تخلیل درون دستانم میابم معلم جغرافیای ما آنکه دریای دلش خلیج همیشه فارس را در ذهنم نقاشی میکند و کلام همیشه محترمش گاهی از غصه ها ی ایران میگوید از به یغما رفتن آب خزر میگوید و قلب مرا برای سربلندی دوباره ی میهنم به طپش وامیدارد!

شراب شعر چشمان تو

رویایی کوتاه ٬ در یک شب بی فردا
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد !
همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان٬ دز بستر شب خواب و بیدار است
هوا ارام ٬ شب خاموش ٬ راه اسمان ها باز ...
خیالم چون کبوتر های وحشی می کند پرواز ....
رود انجا که می بافند کولی های جادو گر گیسوی شب را
همان جاها !
که شب ها در رواق کهکشان ها عود می سوزند
همان جاها ٬ که اختر ها به بام قصر ها ٬ مشعل می افروزند ..
همان جاها که پشت پرده ی شب ٬ دختر خورشید فردا را می ارایند !
همین فردای افسون ریز رویایی
همین فردا که راه خواب من بسته است
همین فردا که روی پرده ی پندار من پیداست
همین فردا که ما را روز دیدار است !
همین فردا که ما را روز اغوش و نوازش هاست
همین فردا ٬ همین فردا ...
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد !
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
سیاهی تار می بندد
چراغ ماه ٬ لرزان ٬ از نسیم سرد پاییز است
دل بی تاب و بی ارام من ٬ از شوق لبریز است
به هر سو چشم من رو می کند : فرداست !
سحر از ماورای ظلمت شب می زند لبخند
قناری ها سرود صبح می خوانند .....
من انجا چشم در راه تو ام. ناگاه:
تو را ٬ از دور می بینم که می ایی .
تو را از دور می بینم که می خندی .
تو را از دور می بینم که می خندی و می ایی
نگاهم باز حیران تو خواهد ماند
تو را در بازوان خویش خواهم دید !
سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد
تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت
برایت شعر خواهم خواند
برایم شعر خواهی خواند
تبسم های شیرین تو را ٬ با بوسه خواهم چید
وگر بختم کند یاری
در اغوش تو ...
ای افسوس !!
سیاهی تار می بندد
چراغ ما لرزان از نسیم سرد پاییز است
هوا ارام شب خاموش ٬ راه اسمان ها باز
زمان در بستر شب ٬ خواب و بیدار است ....


((فریدون مشیری ))

 

سال نو !

 سلام و درود  خدمت همه ی دوستان عزیز .
چند ساعتی بیشتر به تحویل سال ۱۳۹۰ نمونده ٬ پیشاپیش این نوروز باستانی رو به همتون تبریک می گم و امید وارم که سال خوب و بهار 
خوبی رو داشته باشید و همیشه موفق و سلامت باشید و از همه مهم تر تعطیلات بهتون خوش بگذره

سال  نو مبارک .... !! 

اطلاعیه !!!

اطلاعیه ی مهم ..

اخیرا دانشمندان مومن و متدین ایران اسلامی توانستند پس از سال ها مطالعه و تحقیق ٬ لوگوی pepsi رو رمز گشایی کنند و در یافتند که این هم توطعه ای از جانب دشمن بوده ..

Israel save penny each pay
پرداخت هر پنی ذخیره ی اسرائیل است !

با روشن شدن این دشمنی اشکار و رو شدن دست لابی های صهیونیستی ٬ شرکت های ایرانی هم ساکت نشسته و در حرکتی هماهنگ به تشریح نام خود پرداختند تا مشت محکمی باشد بر دهان اسرائیل جنایت کار !!


پفک نمکی= پایمردی فلسطین ٬ کابوس ناگوار ملت کینه توز یهودی.

تک ماکارون= نکنولوژی کشور متجاوز اسرائیل کار امد تر از راه ولایت نیست.

شاد نوش= شکست اسرائیل در برابر نیروی ولایتمدار شیعیان

داماش= دندان اسرائیلو مردم ایران شکستند!!!!

کاله= کشور اسرائیلو له می کنیم!!!

پگاه= پاشو گمشو اسرئیل هر جایی.

بن ساله= بنیامین نتانیاهو ٬ سگ اسرائیلی لند هور .

اتکا= این تو کالبدت اسرائیل .


دامداران= دهن این مردم دهاتی اسرائیل را ٬ استغفر ... نزار دهنم باز بشه .

چی توز= نیازی به توضیح نیست ! این نام مستعاره بزرگترین دشمن اسرائیل است !!

میرسد اینک بهار خوش به حال روزگار

فریدون مشیری:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه‌های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپيد
برگهای سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اينک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ‌ها و دشتها
خوش به حال دانه‌ها و سبزه‌ها
خوش به حال غنچه‌های نيمه‌باز
خوش به حال دختر ميخک که می خندد به ناز
خوش به حال جام لبريز از شراب
خوش به حال آفتاب
ای دل من گرچه در اين روزگار
جامه رنگين نمی‌ پوشی به کام
باده رنگين نمی ‌بينی به جام
نقل و سبزه در ميان سفره نيست
جامت از آن می که می ‌بايد تهی است
ای دريغ از تو اگر چون گل نرقصی با نسيم
ای دريغ از من اگر مستم نسازد آفتاب
ای دريغ از ما اگر کامی نگيريم از بهار
گر نکوبی شيشه غم را به سنگ
هفت رنگش می‌شود هفتاد رنگ

خدا چیست؟

  شعری از "قیصر امین پور"

خدا کدوم یکیه اونیکه مهربون تر از مادره یا اونی که اگه پاتو کج بذاری سنگت میکنه خدا کیه؟ اونی که بارها تو قرآن گفته بیانیشید تفکر کنید تعقل کنید تدبر کنید تعمق کنید یا اونی که از بچگی هر سوالی میپرسیدیم که جوابشو نمیدونستن بهمون میگفتن این کار خداست راجعبش نه فکر کن و نه سوال کن که گناهه؟

خدای تو کدوم یکیه؟ شاید تو این پست یه جواب قشنگ بگیری!

موفق و سر بلند باشید!به امید خدا

لطفا اون شعر رو هم تو ادامه ی مطلب بخونید!

ادامه نوشته

باز باران با ترانه

شعری که هممون خاطره های قشنگی ازش داریم.

"زندگانی خواه تیره خواه روشن هست زیبا هست زیبا"

ادامه نوشته

ایران و جوانان

شعری که فریدون مشیری واسه "من و تو" سروده آره درست خوندی "من و تو"

ايران كهن ‌سال در عرصه ی تاريخ
در پهنه ی علم و ادب و دانش و فرهنگ
همواره درخشده،توانمند،توانا،پرورده بزرگاني،
 نام‌آور و دانا پيران كهن داشته،در عالم يكتا!
امروز:
ايران به جوانانش نازد كه توانند
«اسب شرف از گنبد گردان بجهانند،»
در عرصة ميدان جهان نام برآرند!
ايران،ديروز به پيران خردمندش نازيد
امروز:
ايران به جوانان برومندش نازد نسلي كه توانند
ايران را آزادتر، آبادتر از پيش بسازند
نسلي كه ز اوهام و خرافات گسسته است
اهريمن ناداني را شاخ شكسته است!
نسلي كه به ظلمت‌كدة جهل نمانده ا‌ست
خود را به جهان‌هاي پر از نور رسانده است
فردا همه با نسل جوان است كه امروز
هر روز تواناتر و آگاه‌تر از پيش
با تكيه به نيروي اميد و خرد خويش
در عرصه ی ميدان جهان راه گشايد
هر روز سرافرازتر از پيش برآيد!

فریدون مشیری

اندیشمندان!

تقدیم به همه ی دوستانی که جامعه ی کوچیک ما ظرفیت پذیرش تفکر والاشون رو نداره:

گاه ملحد و گاه دهری و گاه کافر باشد/گاه دشمن خلق و فتنه پرور باشد/باید بچشد عذاب تنهایی را مردی که ز عصر خویش فراتر باشد"صادق هدایت"

دوست من غصه نخور سرتو بالا بگیر حتی اگه کوتاهیِ سقف آسمون آزارت بده حتی اگه هیچکس تو رو نفهمه من تو رو میفهمم تاریخ تو رو میشناسه خدا عاشق توه و بنده هاش مدیون اندیشه هات.

موفق و سر بلند باشید!

شعر کوچه از فریدون مشیری

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم شدم آن عاشق ديوانه که بودم
در نهانخانه ی جانم گل ياد تو درخشيد باغ صد خاطره خنديد عطر صد خاطره پيچيد
يادم آمد که شبی با تو از آن کوچه گذشتيم پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ی ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ
يادم آيد تو به من گفتي:«از اين عشق حذر کن! لحظه ای چند بر اين آب نظر کن
آب،آيينه ی عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است
باش فردا که دلت با دگران است تا فراموش کنی چندی از اين شهر سفر کن!»
با تو گفتم:«حذر از عشق؟ ندانم سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم نتوانم
روز اول که دل من به تمناي تو پر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدي من نه رميدم، نه گسستم»
باز گفتم که:«تو صيادی و من آهوی دشتم تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم نتوانم!»
 اشکی از شاخه فرو ريخت مرغ شب ناله تلخی زد و بگريخت
اشک در چشم تو لرزيد ماه بر عشق تو خنديد
يادم آيد که دگر از تو جوابي نشنيدم پاي در دامن اندوه کشيدم
نه گسستم، نه رميدم
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم  نگرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نکنی ديگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم! فريدون مشيري

شعر تا سحر استاد شریعتی

سلام دوستان امیدوارم از این شعر خوشتون بیاد.

تا سحر امشب بر بالين من
امشب از بهر خدا بيدار باش
سايه ي غم ناگهان بر دل نشست
رحم کن امشب مرا غمخوار باش
آه اي ياران بفريادم رسيد
ورنه مرگ امشب بفريادم رسد
ترسم آن شيرينتر از جانم ز راه
چون به دام مرگ افتادم رسد
گريه و فرياد بس کن شمع من!
بر دل ريشم نمک ديگر مپاش
قصه ي بيتابي دل پيش من
بيش از اين ديگر مگو خاموش باش
همدم من مونس من شمع من
جز توام در اين جهان غمخوار کو
ون دراين صحراي وحشتزاي مرگ
واي بر من واي برمن يار کو؟
وندرين زندان امشب شمع من
دست خواهم شستن از اين زندگي
تا که فردا همچو شيران بشکنند
ملتم زنجيرهاي بندگي

دکتر علي شريعتي

ای کاش

ای کاش همان لحظه که تقدیم تو شد هستی من ..

می سپردم که مراقب باش جنس این جام بلور است

پر از عشق و غرور است . . . .

مبادا بازیچه شود !!

                                            " دکتر علی شریعتی "

فلسفه:اثبات خداوند

استاد دانشگاه با این سوالات شاگردان را به یک چالش ذهنی کشاند :
ایا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد ؟؟
شاگردی با قاطعیت پاسخ داد : " بله او خلق کرد "
استاد پرسید : " ایا او همه چیز را خلق کرده ؟
شاگرد پاسخ داد: " بله ٬ اقا "
استاد گفت : " اگر خدا همه چیز را خلق کرده پس شیطان را نیز خلق کرده ٬ چون شیطان وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایان گر صفات ماست ٬ خدا نیز شیطان است !!
شاگرد ارام نشست و پاسخی نداد ٬ استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند عقیده به مذهب خرافه و افسانه ای بیش نیست ..
شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت : " استاد می توانم از شما سوالی بپرسم ؟ "
استا پاسخ داد : " البته "
شاگرد ایستاد و پرسید :" استاد سرما وجود دارد ؟ "
استاد پاسخ داد : " این چه سوالی است ٬ البته که وجود دارد ٬ ایا تا کنون حسش نکرده ای ؟؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند

مرد جوان گفت : " استاد در واقع سرما وجود ندارد . مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از ان به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبود گر ماست  ٬ هر موجود یا شی را می توان مطالعه و ازمایش کرد وقتی که انرژی داشته باشد یا ان را انتقال دهد و گرما چیزی است که باعث می شود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا ان را دارا باشد٬ صفر مطلق ( F - ۴۶۰ ) نبود کامل گرماست ٬ تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده می شود . سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما تو صیفی داشته باشد  خلق کرد "
شاگرد ادامه داد : " استاد تاریکی وجود دارد ؟ "
استاد پاسخ داد : "البته که وجود دارد "

شاگرد گفت : " دوباره اشتباه کردید استاد ! تاریکی هم وجود نارد ٬ تاریکی در حقیقت نبود نور است ٬ نور چیزی است که می توان ان را مطالعه و ازمایش کرد  اما تاریکی را نمی توان !
در واقع با استفاده از قانون نیوتن می توان نور را به رنگ های مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جدا گانه مطالعه کرد ٬ اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید . یک پرتو کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و ان را روشن می سازد ٬ شما چطور می توانید تعیین کنید یک فضای بخصوص چه میزان تاریکی دارد ؟
تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نر را در فضا اندازه بگیرید ٬ درست است ؟
تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد به کار می برد "

و در اخر مرد جوان از استاد پرسید : " استاد شیطان وجود دارد ؟ "

زیاد مطمئن نبود ولی پاسخ داد : " البته ٬ همان طور که قبلا گفتم ما او را هر روز می بینیم  .. او هر روز در مثال هایی از رفتار های غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده می شود ٬ او در جنایت ها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد ٬ این ها نمایان گر هیچ چیزی جز شیطان نیست .. "

و ان شاگرد پاسخ داد : " شیطان وجود ندارد اقا ٬ یا حد اقل در نوع خود وجود ندارد ٬ شیطان را به سادگی می تون نبود خدا دانست ... درست مثل تاریکی و سرما
کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد ٬ خدا شیطان را خلق نکرد ٬ شیطان نتیجه یان چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خود حاضر نبیند ٬ مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود به وجود می اید  و تاریکی که در نبود نور به وجود می آید .... "

فقیر یا ثروتمند ؟

روزی یک مرد ثروتمند ٬ پسر بچه ی کوچکش را به روستا برد تا به او نشان بدهد مردمی که در انجا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند .
ان دو یک شبانه روز در خانه ی محقر یک روستایی مهمان بودند .
در راه بازگشت و در پایان سفر مرد از پسرش پرسید  : نظرت در مورد مسافرتمان چه بود ؟؟
پسر پاسخ داد : عالی بود پدر !!
پدر پرسید : ایا به زندگی ان ها توجه کردی ؟
پس پاسخ داد : بله پدر  و پدر پرسید : چه چیزی از  این سفر یاد گرفتی ؟؟

پسر کمی اندیشید و بعد به ارامی گفت : فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و ان ها ۴تا ٬ ما در حیاطمان یک فواره داریم  و ان ها رود خانه ای دارند که نهایت ندارد ٬ ما در حیاطمان فانوس های تزئیینی داریم ولی ان ها ستارگان را دارند ٬ حیاط ما به دیوار هایش محدود می شود اما باغ ان ها بی انتهاست


با شنیدن حرف های پسر  زبان مرد بند امده بود !!!!!!!
بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم

ما هم دیوانه ایم!

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانی ٬ از روان پزشک پرسیدم: شما  چطور می فهمید که یک بیمار روانی به بستری شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه ؟

روان پزشک گفت ما وان حمام را پر از اب می کنیم و یک قاشق چای خوری ٬ یک فنجان و یک سطل جلوی بیمار می گذاریم و از او می خواهیم که وان را خالی کند.

من گفتم آهان!
فهمیدم آدم عادی باید سطل را بردارد چون بزرگ تر است.
روان پزشک گفت : نه ! در پوش زیر اب وان را بر می دارد !

شما می خواهید تختتان کنار پنجره باشد ؟

پی نوشت : دارم دنبال تخت خوب می گردم   نظر شما چیه؟

نیلوفر

از مرز خوابم میگذشتم
سایه ی تاریک یک نیلوفر
روی همه ی این ویرانه فرو افتاده بود.
کدامین باد بی پروا
دانه ی این نیلوفر را به سرزمین خواب من اورد ؟


در پس درهای شیشه ای رویاها
در مرداب بی ته ایینه ها٬
هر کجا که من گوشه ای از خودم را مرده بودم
یک نیلوفر روییده بود .
گویی او لحظه لحظه در تهی من می ریخت
و من در صدای شکفتن او
لحظه لحظه خودم را می مردم


بام ایوان فرو می ریزد
و ساقه ی نیلو فر بر گرد همه ی ستون ها پیچیده بود
کدامین باد بی پروا
دانه ی این نیلوفر را به سرزمین خواب من اورد ؟


نیلوفر رویید
ساقه اش از ته خواب شفافم سر کشید.
من به رویا  بودم٬
سیلاب بیداری رسید
چشمانم را در ویرانه ی خوابم گشودم:
نیلوفر به همه ی زندگیم پیچیده بود
در رگ هایش من بودم که می دویدم .
هستی اش در من ریشه داشت
همه ی من بود

کدامین باد بی پروا
دانه ی این نیلوفر را به سرزمین خواب من اورد ؟


                                                                               « سهراب »

خواستگاری های جالب

پدر : دوست دارم با دختری که من دوست دارم ازدواج کنی
پسر : نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم
پدر : اما دختر مورد نظر من دختر بیل گیتس است
پسر :اهان٬ اگر اینطور است  قبول است .

پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید :

پدر : برای دخترت شوهری سراغ دارم
بیل گیتس : اما برای دختر من خیلی زود است که ازدواج کند
پدر : اما این مرد جوان قا ئم مقام مدیر عامل بانک جهانی است
بیل گیتس : اوه ٬ که این طور ٬ در این صورت قبول است


بالا خره پدر به دیدار مدیر عامل بانک جهانی می رود

پدر : مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیر عامل سراغ دارم
مدیر عامل : اما من به اندازه ی کافی معاون دارم !
پدر : اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!
مدیر عامل : اوه ٬ اگر این طور است باشد

و معامله به این صورت انجام  می شود . . . .


نتیجه ی اخلاقی : حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیز هایی به دست اورید ٬ اما باید روشی مثبت بر گزینید ..


پاسخ جالب انیشتین به خواستگاریش ..


می گو یند "میرلین مونرو " بازیگر معروف امریکایی یک روز نامه ای نوشت به " البرت انیشتین که فکرش را بکن که اگر من وتو ازدواج کنیم بچه هایمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !

اقای "انیشتین هم پاسخ داد : ممنون از این همه دست و دلبازی خانم
واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است ٬ فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود ..

داستان یک حالگیری شدید

داستان یک حال گیری شدید ...

روزی دختر جوانی از مکزیک برای ماموریت اداری  چند ماهه به ارژانتین منتقل شد
پس از دو ماه نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون :

   لورای عزیز ٬ متاسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم ..
و باید بگویم در این مدت ده بار به تو خیانت کردم !!!
و میدانم که نه من ونه تو  شایسته ی این وضع نیستیم ...
مرا ببخش و عکسی که برای تو فرستاده بودم پس بفرست
با عشق : روبرت

دختر جوان رنجیده خاطر از رفتار مرد ٬ از همکاران و دوستانش میخواهد که عکسی از نامزد ٬ برادر ٬ پسر عمو و پسر دایی و ... خودشان به او قرض بدهند

و همه ی ان عکس ها را که کلی بودند با عکس روبرت نامزد بی وفایش  ٬ در یک پاکت گذاشته و همراه با یادداشتی برایش پست کرد .

به این مضمون :
روبرت عزیز مرا ببخش اما هر چه فکر کردم قیافه ی تو را به یاد نیاوردم
لطفا عکس خودت را از میان عکس های توی پاکت جدا کن و بقیه را به من برگردان!!!
.....

تست هوش

سلام به همگی امیدوارم که حالتون خوب باشه ....

بعد از اون چند تا سوال گفتم یه سری سوال دیگه هم بذارم حالو هواتون عوض شه !!

با این سوالا می تونین هوش خودتون رو بسنجید ...

به جوابا نگاه نکنید واسه هر سوال ۵ ثانیه وقت دارین خوبه ؟؟


 سوال اول :

شما در یک مسابقه ی سرعت شرکت کرده اید
از نفر دوم سبقت میگیرید .
اکنون در چه جایگاهی قرار دارید ؟



جواب :
اگر پاسخ شما جایگاه اول بوده به طور حتم دارید اشتباه میکنید !
اگر شما از نفر دوم سبقت بگیرید جایگاه او را به دست خواهید اورد پس دوم می شوید !!


سوال دوم :
اگر از نفر دوم سببقت بگیرید جایگاه شما کجاست ؟؟


جواب :
اگر پاسخ شما جایگاه یکی مانده به اخر است دوباره دارید اشتباه می کنید

بگو ببینم تو چطور می تونی از نفر اخر سبقت بگیزی ؟؟؟



تا اینجا که زیاد خوب نبودی بودی ؟؟   خدا رو شکر ..



سوال سوم :
یه سوال خیلی ساده ی ریاضی ..

توجه : این مسئله فقط باید در مغز شما حل شود از ماشین حساب و قلم و کاغذ استفاده نکنید .

۱۰۰۰ تا بگیر و ۴۰ تا بهش اضافه کن

حالا ۱۰۰۰ تای دیگه بهش اضافه کن
حالا ۳۰ تا اضافه کن

حالا ۱۰۰۰ تای دیگه اضافه کن

حالا ۲۰ تا اضافه کن
حالا ۱۰۰۰ تای دیگه هم
حالا ۱۰ تا بهش اضافه کن .
مجموعش چقدر شد ؟؟



جواب :
جوابش شد ۵۰۰۰ تا ؟؟
جواب درست در حقیقت ۴۱۰۰ می باشد .
قبول نداری ؟؟ با ماشین حساب دوباره  حساب کن ..

امروز قطعا روز تو نیست
سعی کن سوال اخرو درست جواب بدی .

 

سوال چهارم :

پدر مریم ۵ دختر دارد:
مینا
مینو
مینی
ما نا
نام دختر پنجم چیست ؟



جواب :
مونا ؟؟

نه .. نه
اسمش مریمه

سوال رو دوباره  بخون ..



خب حالا سوال جایزه دار :

یک اقای کرو لالی میخواد مسولک بخره ٬ با در اوردن ادای مسواک زدن می تونه منظورش رو به مغازه دار  حالی کنه و موففق به خرید مسواک بشه.

حالا اگه یه مرد کوری بخواد عینک افتابی بخره چطوری باید منظورش رو به مغازه دار حالی کنه ؟؟




جواب :

اون فقط باید دهنشو باز کنه و اینو از فروشنده بخواد . به همین سادگی...


خب تموم شد
تو نظرا بگین که چند تاشو درست گفتین البته ( بدوووون تقلب )