پست آخر...

اینجام دیگه جای من نیست... 

باید برم... 

برم جایی که هیچکی منو نشناسه... 

میخوام تنها باشم...  

فراموش شم... 

آره... 

باید برم... 

 

-باران... 

-جانم؟ 

-میری؟ 

-آره... 

-بر میگردی؟ 

-دوس داری برگردم؟ 

-نه! 

-باشه...  

 

باران موندنی نسیت... 

دیر به دیر میاد و زودی خشک میشه رو شیشه... 

تنها چیزی که میذاره یه لکه ی آبه... 

یه لکه که پاکش میکنن... 

دیگه هیچی نمیمونه... 

بارون پاک شد... 

هم رفت هم خاطره هاشو کشتن...پاک کردن... 

بارون برگشت بالا... 

پیش خدا... 

گفت دیگه نمیخوام برم پایین... 

میخوام پیش خودت بمونم... 

خدا گفت... 

منتظرتن... 

گفتم:چرا باید قربانیه خواسته های اونا شم؟ 

چیزی نگفت... 

واسه آخرین بار پرسیدم:میشه نرم؟ 

گفت:نه...  

منم رفتم... 

اما.... 

دیگه هیچ وقت بر نگشتم... 

رفتم... 

برا همیشه... 

 

--------------------------------------------

 

پ.ن: 

داداشی... 

اگه اومدی بازم... 

بدون که گاهی میام سر میزنم اینجا... 

م3 همیشه... 

دبیر سمپادی رو عشق است:دی

سلام سلام سلام 

خوبین؟! 

من بد نیستم 

ینی میدونین خیلی چیزا برا بد بودن دارم 

خیلی چیزای خیلی مهم 

اما بیخی 

... 

چه خبرا؟ 

مدرسه.دانشگاهو...خوش میگذره!؟ 

مدرسه واسه من که بدک نیست 

ینی بارزم یه چیز اساسی وجود داره که خیلی بده!اما بیخی 

نکات خوشملم داره 

مثلا مسخره بازیهه من و بچه ها!یا مثلا دبیرامون~~~~~~~ 

 

فک که میکنم میبینم جوکن دبیرای ما اساسی... 

 

مثال۱:دبیر دینی در حال توضیح اسم فاعل و مفعول... : 

دبیر:ببینبن بچه ها:الان من مربی هستم! و شماها همتون مربا های منین(علاوه ی یه لبخند ملیح) 

حالا بچه های ما یه قیافه هایی گرفته بودن!ته خنده 

الان این؛مربا؛ رو داشت به ۲۸ تا دختر ۲ دبیرستانی میگفت!فداش شم با یه لحن ملایم و یه ذوق و شوقیم میگفت!تازه منتظر بود ماهم بخندیم 

 

مثال۲:دبیر زبانمون اومده سر کلاس میگه :غایبی دارین؟ 

بچه ها: بله خانوم!نازنین سلیمانی ! 

دبیر:کی؟نازنین؟چرا؟نازنین؟غایبه؟اهان!نازنین... 

پس نازنین غایبه!نازنینه چی?yeah!سلیمانی!نازنین سلیمانی!اره...نازنین سلیمانی غایبه!خانوما غیر از نازنین کسی غایب نسیت؟! 

غیر از نازنین سلیمانی کسی غایب نیست!؟غیر از سلیمانی؟!؟!؟ 

بچه ها: این دیوونه است!!؟!؟!!!!!!!  

لعنت به یگانه(پست32)

دارم دیوونه میشم! 

البومای قبلیه یگانه عجیب به هم ریختن منو 

 

حالا تا یه هفته هم میفتن سر زبونم هم دپم میکنن! 

من نمیــــــــــــــــــــــــــخوام... 

ای خداااا....

دبیر فیزیک--->:D (پست31)

ســــــــــــــــــــــــــــلام... 

خوبین؟!؟؟!؟! 

 

من که خوبم 

همه چیم خوبه... 

 

آأبومه یگانه الان تنها چیزیه که گند میزنه به زندگیم و همش منو دپ میکنه 

خیلی قشنگه! 

عاشقشم(البوم رگ خواب) 

 

مدرسه هم بسی حال میده... 

 دبیرامون خیلی باحالن... 

 

من که گفته بودم هر چی آدم خل و چله میفرسته تیزهوشان... 

 

 

دبیر فیزکمون آخر خنده است! 

کلا میام حرفاشو میذارم... 

 

 

دبیر فیزیک: ببینین بچه ها... 

توی پاریس یه کنفرانس گذاشتن که بیان یه سری ؛یکا؛ واسه کمیت ها معرفی کنن! 

مثلا واسه طول گفتن متر(m) 

 برا همین :وقتی بیان بنویسن: 

L=15m 

 

همه میخونن 15 متر‍! 

کسی نمیخونه:15تا مرغ خونگی 

 

بچه ها:خندهخندهخنده 

  

 

×××× 

 

دبیر فیزیک:ببینین بچه ها!سر کلاس اگه مشکلی پیش اومد و خواستین برین بیرون،نمیخواد  اجازه بگیرین... 

اما در جریان باشید من ممکنه وقتی خواستی بیاین داخل:بهتون گیر بدم که کجا بودی و ...بدشم بندازمتون بیرون...  

                                                            خندهخنده  

   

 ××××  

 

دبیر فیزیک:بچه هاا: سر کلاس من همه چی میتونین بخورین 

یه سال بچه ها یه فلاسک چایی و نون و پنیر و ... اوردن تو کلاس نشستن خوردن منم درسمو میدادم! 

اما در جریان باشین: اگه صدایی مثل این جلد چیپس باز کردن و ... بیاد پرتتون میکنم بیرون  

 

پارسال بچه ها قبل از کلاس دو سه تا بسته چیپس ریختن تو کاسه اوردن نشتن خوردن!اینجوری مشکلی نیست

  خنده   

 

 دیگه حالا کلا دبیرای ما باحالن!فعلا من میرم کلی باید تمرین ریاضی بنویسم 

بای تا های 

 

تو روح بلاگ اسکای...:دی(پست30)

یک عالمه نوشتم! 

بیشتر از همیشه! 

بعد انتشار رو که زدم پاک شد 

منم دیگه حوصله ندارم همشو بنویسم! 

خیلی اعصابم خورد شد! 

کلی خوشگلش کرده بودم! 

ایشالا  یه روز دیگه از اول مینویسم