سلام دوستای گلم
امروز حال و حوصله حرف زدن نداشتم(که شامل نوشتن هم می شه) گفتم چی کار کنیم چی کار نکنیم... این شد که یه عکس که خودم خیلی دوستش دارم براتون گذاشتم.
راستی بعدا می خوام یه داستان دنباله دار بذارم هر وقت حس نوشتنش بود میذارم
شاد باشین تا بـعد
سلام عزیز خوبی وب مارو روشن کردی اومدی سر زدی
با اجازه میلینکمت
با اسم آنچه نمیتوان گفت ok؟
سلام جوجو چرا بهم نگفتی اپی خانم بی حوصله؟؟!!
چشم از این به بعد می گم گلم
مرسی طنین قشنگ بود
واییییی خوشگله
سلام
مرسی سرزدی
وبت خیلی باحاله
مخصوصاقالبت
من لینکوندمت....خواستی توهم بلینک
بابای
مرسی عزیزم
درود
خوبین؟
وبتون خیلی باحال و جالب و زیباست
موفق باشید
دردم از یار است و درمان نیز هم دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حسن یار ما این دارد و آن نیز هم
یاد باد آن کو به قصد خون ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم
دوستان در پرده میگویم سخن گفته خواهد شد به دستان نیز هم
چون سر آمد دولت شبهای وصل بگذرد ایام هجران نیز هم
هر دو عالم یک فروغ روی اوست گفتمت پیدا و پنهان نیز هم
اعتمادی نیست بر کار جهان بلکه بر گردون گردان نیز هم
عاشق از قاضی نترسد می بیار بلکه از یرغوی دیوان نیز هم
محتسب داند که حافظ عاشق است و آصف ملک سلیمان نیز هم
حافظ
به عمری یک نفس با ماچو بنشینند بنشانند
اگه دوست دارید.
منو با نام
دوست من سلام
لینک کنید و بهم خبر بدید که با چه نامی شما رو لینک کنم
بدرود
[گل]